هارمونی شرق-غرب اثر بیژن ♪♫
Friday, August 31, 2007
Thursday, August 30, 2007
Wednesday, August 29, 2007
توضیح تکمیلی
دوستان شرمنده، ظاهرا این قبلی رو فقط میشه دانلود کرد
لطفا لینک های خراب رو گزارش بدید تا اصلاح کنم
با تشکر از شما: مریم حیدرزاده! إ ببخشید، رامین مظاهری
Entertainment
دوستان از این به بعد لینک فایل های صوتی و تصویری جالب رو براتون تو سایت میذارم، امیدوارم خوشتون بیاد. شما می تونید هم به صورت برخط /فارسی را پاس بدیم، ببخشید پاس بداریم/ از فایل ها استفاده کنید وهم مستقیما اونا رو دانلود کنید: "کلیک راست"، "سیو تارگت از" و اندر حکایت باقی قضایا
یکی نیست بگه بابا از ده تا کلمه حرفی که زدی نه تاش خارجکی بود حالا عدل اومدی گیر دادی به همین یه کلمه آنلاین؟! نه والله خدائیش حرف حقی بید
برای شروع قطعه بسیار محبوب "سه تار و پیانو" رو براتون گذاشتم، لذت ببرید
مسابقه بی سابقه
میگم هر کی فهمید این ای-میل تبریک آخری رو که فرستادم با چی انکود میشه بگه جایزه بگیره چون خودمم هنوز نفهمیدم
Tuesday, August 28, 2007
عیدتان مبارک
اول فاتحه ای برای همه درگذشتگان، اونهایی که سالهاست فراموش شدن
بعد تصور کن دنیا با اومدن مهدی چقدر زیباتر می شه، شاید تجسم تموم اون آرزوهای خوب و قشنگی باشه که سالهاست در جستجوی اونا بوده ایم
مثل سپیده دم می مونه که شب باهاش سحر می شه
یا مثل اون گلی که هوا رو از عطر تنش مست می کنه
یا مثل تن تبداری که تا صبح توی انتظار می سوزه
ایمان بیاور... به موعود
عیدت مبارک
Monday, August 27, 2007
امام رضای مهربون
نذر امام رضا
وقتی دل من میگیره زیرفشارغصه ها
جزتوپناهی ندارم جزحرمت برم کجا
تا بچه آهوی دلم به دام زلفش اسیره
هیچ کسی نمی تونه منو از دست آقا بگیره
ازکوچیکی تا به حالا همیشه گفتن برامون
کسی رو رد نمیکنه از درخونش آقامون
مسیحی رو شفا میده یهودی رو دوا می ده
امشب گمونم به ماها برات کربلا می ده
پنجره فولاد رضا برات کربلا می ده
هرکسی کربلا می ره ازحرم رضا میره
آهوی سرگردونتم آقا بلا گردونتم
یه باردیگه راهم بده هرچی باشه مهمونتم
دلم میخواد هرچی دارم نذرامام رضا کنم
دار وندارمو یه روز به راه اون فدا کنم
دلم میخواد هرچی دارم، دونه و گندم بخرم
با چشم گریون آقاجون، رزق کبوترا کنم
دلم میخواد روبروی گنبد زردت بشینم
شب تا سحر گریه کنم روضه مادربخونم
یکی نبود تو این کوچه به مادرم کمک کنه
اشک حسینو بگیره به خواهرم کمک کنه
دوست دارم صدات کنم تو هم منو صدا کنی
دوست دارم نگات کنم توهم منو نگاه کنی
قربون صفات برم از راه دوری اومدم
جای دوری نمی ره اگه به من نگاه کنی
دل من زندونیه تویی که تنها می تونی
قفس رو وا کنی پرنده رو رها کنی
تو غریبی منم غریب و تنها چی میشه
این دل غریبه رو با خودت آشنا کنی
دلمو گره زدم به پنجرت دارم میرم
دوست دارم تا من بیام اون گره ها رو واکنی
قربون کبوترای حرمت امام رضا
قربون این همه لطف و کرمت امام رضا
تو گفتی هر کی بیاد به پابوسم امام رضا
روز رستاخیز به دادش می رسم امام رضا
میشه کنج حرمت گوشه قلب من باشه
میشه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی
تو رئوفی پیش تو شاه و گدا فرق نداره
حاجتش روا می شه هر کی به تو رو بیاره
بسیج دانشجوئی دانشگاه پیام نور بهشهر
وقتی دل من میگیره زیرفشارغصه ها
جزتوپناهی ندارم جزحرمت برم کجا
تا بچه آهوی دلم به دام زلفش اسیره
هیچ کسی نمی تونه منو از دست آقا بگیره
ازکوچیکی تا به حالا همیشه گفتن برامون
کسی رو رد نمیکنه از درخونش آقامون
مسیحی رو شفا میده یهودی رو دوا می ده
امشب گمونم به ماها برات کربلا می ده
پنجره فولاد رضا برات کربلا می ده
هرکسی کربلا می ره ازحرم رضا میره
آهوی سرگردونتم آقا بلا گردونتم
یه باردیگه راهم بده هرچی باشه مهمونتم
دلم میخواد هرچی دارم نذرامام رضا کنم
دار وندارمو یه روز به راه اون فدا کنم
دلم میخواد هرچی دارم، دونه و گندم بخرم
با چشم گریون آقاجون، رزق کبوترا کنم
دلم میخواد روبروی گنبد زردت بشینم
شب تا سحر گریه کنم روضه مادربخونم
یکی نبود تو این کوچه به مادرم کمک کنه
اشک حسینو بگیره به خواهرم کمک کنه
دوست دارم صدات کنم تو هم منو صدا کنی
دوست دارم نگات کنم توهم منو نگاه کنی
قربون صفات برم از راه دوری اومدم
جای دوری نمی ره اگه به من نگاه کنی
دل من زندونیه تویی که تنها می تونی
قفس رو وا کنی پرنده رو رها کنی
تو غریبی منم غریب و تنها چی میشه
این دل غریبه رو با خودت آشنا کنی
دلمو گره زدم به پنجرت دارم میرم
دوست دارم تا من بیام اون گره ها رو واکنی
قربون کبوترای حرمت امام رضا
قربون این همه لطف و کرمت امام رضا
تو گفتی هر کی بیاد به پابوسم امام رضا
روز رستاخیز به دادش می رسم امام رضا
میشه کنج حرمت گوشه قلب من باشه
میشه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی
تو رئوفی پیش تو شاه و گدا فرق نداره
حاجتش روا می شه هر کی به تو رو بیاره
بسیج دانشجوئی دانشگاه پیام نور بهشهر
Sunday, August 26, 2007
Saturday, August 25, 2007
سفرنامه سیدنی
هوالطیف
روز پنج شنبه بیست و سیم اوت مطابق با نهم شعبان المعظم به قصد بلاد سیدنی از شهر خارج شدیم. بر طائر آهنین نشستیم، اندکی خوف نمودیم. غریب چیزی بود
سپیده صبح به شهر وارد شدیم. یکسر به بندر عزیمت نمودیم جهت مشارکت در میتینگ بیطاری ملل. وارد که شدیم احدی به ما التفات نداشت، از بابت یک تلگرام ساده عیش مان منقض گشت. عرض کردند منسوخ شده، تلیفون بزنید. فرمودیم ما خودمان در بلاد فارس که بودیم سل فون داشتیم. دوره آخرالزمان است
ناهار طعام فرنگی بود، به مذاقمان خوش نیامد. لب به اشربه هم نزدیم
عصر بیرون شدیم بقصد تفرج، فتبارک الله احسن الخالقین. انگار کردیم شانگهای است
درشکه ها استر نداشت، اتول می گفتند. شوفور ضعیفه بود، مرحمت نکردیم
نماز عصر هوای وطن کردیم. ترام اشتباهی گرفتیم، نزدیک شد از طیاره جا بمانیم. ده فرسخ راه پیمودیم، خزانه ته کشید. نذر و نیاز کردیم، راپورت رسید کاپیتان مؤخر گشته طیاره معطل است. گفتیم الحمدلله
در عمارت روادید امنیه ما را معطل بسیار نمود، غضب کردیم. مقصود اینکه کوفه بازاری بود
به ادلید که رسیدیم مقرر کردیم من بعد از این بدون ملازمین رکاب جایی نرویم
سپیده صبح به شهر وارد شدیم. یکسر به بندر عزیمت نمودیم جهت مشارکت در میتینگ بیطاری ملل. وارد که شدیم احدی به ما التفات نداشت، از بابت یک تلگرام ساده عیش مان منقض گشت. عرض کردند منسوخ شده، تلیفون بزنید. فرمودیم ما خودمان در بلاد فارس که بودیم سل فون داشتیم. دوره آخرالزمان است
ناهار طعام فرنگی بود، به مذاقمان خوش نیامد. لب به اشربه هم نزدیم
عصر بیرون شدیم بقصد تفرج، فتبارک الله احسن الخالقین. انگار کردیم شانگهای است
درشکه ها استر نداشت، اتول می گفتند. شوفور ضعیفه بود، مرحمت نکردیم
نماز عصر هوای وطن کردیم. ترام اشتباهی گرفتیم، نزدیک شد از طیاره جا بمانیم. ده فرسخ راه پیمودیم، خزانه ته کشید. نذر و نیاز کردیم، راپورت رسید کاپیتان مؤخر گشته طیاره معطل است. گفتیم الحمدلله
در عمارت روادید امنیه ما را معطل بسیار نمود، غضب کردیم. مقصود اینکه کوفه بازاری بود
به ادلید که رسیدیم مقرر کردیم من بعد از این بدون ملازمین رکاب جایی نرویم
والسلام
بتاریخ سیم شهریور ماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و شش قلمی شد
Wednesday, August 22, 2007
توضیح اضافی
دوست عزیز ناشناس
درست مثل امضای شما! یعنی باید باشه، اما نیست. در هر حال تصاویر دیده نمی شوند چون اصلا وجود ندارند
ارادتمند، رامین
Tuesday, August 21, 2007
در انتظار
نذر امام زمان
خبر آمد خبری در راه است
سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید، شاید
پرده از چهره گشاید، شاید
دست افشان پای کوبان می روم
بر در سلطان خوبان می روم
می روم بار دگر مستم کند
بی سر و بی پا و بی دستم کند
می روم کز خویشتن بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را
بر که بسپارد زمام خویش را
. . .
با همه لحن خوش آواییم
در به در کوچه ی تنهاییم
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر
نغمه ی تو از همه پر شور تر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ی ما می شدی
مایه ی آسایه ی ما می شدی
هر که به دیدار تو نایل شود
یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه ی جان من است
نامه ی تو خط امان من است
ای نگهت خاستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یارومدد کار ما
کی و کجا وعده ی دیدار ما
. . .
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطه ی عطفی به اوج آیینم
کدام گوشه ی مشعرکدام گوشه ی منا
به شوق وصل تو در انتظار بنشینم
. . .
ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش
تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد
ببوسم خاک پاک جمکران را
تجلی خانه ی پیغمبران را
. . .
خبر آمد خبری در راه است
سر خوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید، شاید
پرده از چهره گشاید، شاید
مرحوم حاج محمد رضا آقاسی
مرحوم حاج محمد رضا آقاسی
عیدتان مبارک
میلاد با سعادت مولایمان امام حسین علیه السلام، حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم و امام زین العابدین علیه السلام بر شما مبارک باد
ماه خوب خدا
حلول ماه شعبان المعظم بر همگان مبارک باد
شاید این جمعه بیاید، شاید
پرده از چهره گشاید، شاید
اطلاعیه
بینندگان عزیز توجه فرمایید
لطفا به گیرنده های خود دست نزنید، خرابی از وبلاگ نیست از بلاگر است! در مورد غیب شدن بعضی از پست ها باید بگم این ها همه از کرامات برخی دوستان بوده که به وبلاگ نظر دارن! یعنی نظر میدن. فقط پلیز وقتی نظر میدید یه ردپایی، اثر انگشتی، امضایی، چیزی، بابا من بیچاره که علم غیب ندارم
راحتی شما آرزوی ماست
با تشکر: مدیریت وبلاگ
Tuesday, August 14, 2007
Alzheimer's
عذرخواهی صمیمانه من رو بخاطر فراموش کردن بعضی چیزها بپذیرید. گاهی وقتها فکر می کنم آلزایمر گرفتم (راستی آلزایمر چی بود؟). خلاصه یواش یواش دارم شبیه آلبرت میشم: آلبرت انیشتن خودمون دیگه! رامین
Friday, August 10, 2007
Thursday, August 9, 2007
Wednesday, August 8, 2007
Sunday, August 5, 2007
Saturday, August 4, 2007
Friday, August 3, 2007
Subscribe to:
Posts (Atom)