Friday, December 28, 2007

اتل متل یه بابا

تقدیم به همه اونهایی که خیلی زود فراموش شدند
اتل متل یه بابا دلیر و زار و بیمار
اتل متل یه مادر یه مادر فداكار
اتل متل بچه‌ها كه اونا رو دوست دارن
آخه غیر اون دوتا هیچ كسی رو ندارن
مامان بابا رو می‌خواد بابا عاشق اونه
به غیر بعضی وقتا بابا چه مهربونه
وقتی كه از درد سر دست می ذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون فحش می‌ده به بچه‌هاش
همون وقتی كه هرچی جلوش باشه می‌شكنه
همون وقتی كه هرچی پیشش باشه می‌زنه
غیر خدا و مادر هیچكسی رو نداره
اون وقتی كه باباجون موجی می‌شه دوباره
دویدم و دویدم سر كوچه رسیدم
بند دلم پاره شد از اون چیزی كه دیدم
بابام میون كوچه افتاده بود رو زمین
مامان هوار می‌زد شوهرمو بگیرین
مامان با شیون و داد می‌زد توی صورتش
قسم می‌داد بابا رو به فاطمه، به جدش
تو رو خدا مرتضی زشته میون كوچه
بچه داره می‌بینه تو رو به جون بچه
بابا رو كردن دوره بچه‌های محله
بابا یه هو دوید و زد تو دیوار با كله
هی تند و تند سرش رو بابا می‌زد تو دیوار
قسم می‌داد حاجی رو حاجی گوشی رو بردار
نعره‌های بابا جون پیچید یه هو تو گوشم
الو الو كربلا جواب بده به گوشم
مامان دوید و از پشت گرفت سر بابا رو
بابا با گریه می‌گفت كشتند بچه‌ها رو
بعد مامانو هلش داد خودش خوابید رو زمین
گفت كه مواظب باشین خمپاره زد، بخوابین
الو الو كربلا پس نخودا چی شدن؟
كمك می‌خوایم حاجی جون بچه‌ها قیچی شدن
تو سینه و سرش زد هی سرشو تكون داد
رو به تماشاچیا چشماشو بست و جون داد
بعضی تماشا كردن بعضی فقط خندیدن
اونایی كه از بابام فقط امروزو دیدن
سوی بابا دویدم بالا سرش رسیدم
از درد غربت اون هی به خودم پیچیدم
درد غربت بابا غنیمت َنبرده
شرافت و خون دل نشونه‌های مرده
ای اونایی كه امروز دارین بهش می‌خندین
برای خنده‌هاتون دردشو می‌پسندین
امروزشو نبینین بابام یه قهرمونه
یه ‌روز به هم می‌رسیم بازی داره زمونه
موج بابام كلیده قفل در بهشته
درو كنه هركسی هر چیزی رو كه كشته
یه روز پشیمون می‌شین كه دیگه خیلی دیره
گریه‌های مادرم یقه تونو می‌گیره
بالا رفتیم ماسته پایین اومدیم دوغه
مرگ و معاد و عقبی كی میگه كه دروغه؟
شعر از زنده یاد ابوالفضل سپهر

No comments: