امروز رفته بودم کلیسای جامع، موقع دعا دستم خورد به شمعدون عتیقه کلیسا ولو شد رو زمین. تصور کنید تو اون سکوت چه قشقرقی بپا شد. حالا اون بجهنم شمعدون عتیقه رو چیکار می کردم؟ حسابی خجل شدم
Saturday, June 21, 2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
Daily notes by Ramin Mazaheri
No comments:
Post a Comment