این همون پل که امروز صبح زود سوژه من شده بود. میگن اینجا سر گردنه اس و کتک خورش ملسه. راستش با داستان هایی که بچه ها در باره اش میگن آدم کمی تا قسمتی خوف می کنه و بی اختیار یاد داستانهای شلتوک هولمز و موسیو پررو و جانی دولا و آلفرد هیچکاره یا خانم مارپله می افته. خداییش صابونش که تا حالا به تن ما نخورده تا بعد چی بشه، ما که با این ناز و نوازش ها از میدون بدر نمیریم
Monday, July 30, 2007
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment