ردی از خون باقی مونده پشتِ سر
کوچه های بی سرانجام، رو به رو
یه نفر جونشُ بالا میاره
توی بهتِ این شبِ بی آبرو
روی آسفالتِ سیاهِ روزگار
روی آسفالتِ سیاهِ روزگار
دیدنِ سرخیِ خون دیدنی نیست
همه جاده ها به دره می رسن
همه کوچه ها به تابلوهای ایست
تو خیمه شب بازیِ شهر، عروسکِ بازی نباش
تو خیمه شب بازیِ شهر، عروسکِ بازی نباش
اون که سرِ نخ دستشه، خونِشُ رو صحنه بپاش
تنها رفیق قیمتیه، اینُ هزار بار بنویس
زانو نزن به سایه ها، تن نده به امرِ رییس
رئیس مسعود کیمیایی
ترانه یغما گلرویی
اجرا رضا یزدانی
No comments:
Post a Comment