Thursday, March 3, 2011

شعر (G)

گاهی گمان نمیکنی ولی میشود
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود
...
هیچ کس فکر نکرد
که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
وهمه مردم شهر بانگ برداشتند که چرا سیمان نیست
و کسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست
و زمانی شده است که به غیر از انسان
هیچ چیز ارزان نیست

با تشكر از مونا

No comments: