Thursday, January 10, 2008

ناگهان چقدر زود دیر می شود

دیشب که به خونه باز می گشتم تزئینات کریسمس رو بعد از سه چهار ماه جمع می کردن تا یه سال دیگه و یه کریسمس دیگه، و من بی اختیار اندیشیدم که سالها از پی هم می گذرند و... ناگهان چقدر زود دیر می شود
حرفهاي ما هنوز ناتمام
تا نگاه مي‌كني
وقت رفتن است
باز هم همان حكايت هميشگي
پيش از آن كه با خبر شوي
لحظه عزيمت تو ناگزير مي‌شود
اي دريغ و حسرت هميشگي
،ناگهان
...چقدرزود دير مي‌شود
شادروان قیصر امین پور

No comments: